هلیا!
امروز صدایت را شنیدم. هرلحظه که میگذشت برافروخته تر میشد. صدایی که روزی آرامش بود برایت امروز رنجشت بود.
میگفتی محدودیت از رقیبان شروع شد و من تن دادم با کمال میل اما دیدم به خانواده سرایت کرد.
سکوت کردم تا شاید خشم و نفرتت کمی فروکش کند.
آنروزهایی که آرزوی بازگشتش را داشتم و به تو اعلام کردم - و کرده بودم پیش از این - روزهای نداشتنت بود و آرامش داشتن!
اگر اعتراضی به خانواده بوده - که نبوده - اعتراض به بیخبری بوده (باز هم قبول کردی دیشب اما امروز گفتی چرا معترض هستی؟ و اگر باز بگویم بخاطر 20 دقیقه انتظار بی جا میگویی چرا دوباره بحثش را وسط میکشی) اما در روزهایی که اعتراضی هم نبوده تو نتوانستی از آنها دل بکنی!
هلیا عشق محدودیت آفرین است...