هلیا!
خواب شیرینی بود وقتی اسم محبوب را از زبان غریبه میشنوی!*
یکبار دیگر بیا تا در آن آستان عهد ببندیم. حاضری؟
---
* دانشجوی همکلاسی شمالی که خواب دیده بود در حرم امام رضا علیه السلام با شخصی به نام ...
هلیا!
زائر تو بودی یا من؟ کدام زیارت؟ کدام سلام؟
مگر عاشق را بدون معشوقش در این بارگاه راهی هست؟
هلیا!
بازگشتی و بعد از نبودنت عزم سفر بعد را کردی...
چگونه دلم را راضی کنم؟ عاشق دلتنگ به در و دیوار میزند برای ماندن!
هلیا!
سفر نیاز به مسافر ندارد چرا که این دل است که سفر میکند و خسته میشود.
بعد منزل نبود در سفر روحانی...
هلیا!
سفر کردی به شهری که گفته بودی بدون تو به آن سفر نخواهم کرد و این سفر، سفر مرگ بود برای ما